در یک سازمان میز بزرگ داشتن هنر نیست، دل بزرگ داشتن هنر است، چون پشت یک میز هرچه بزرگ باشد یک نفر جای خواهد گرفت، ولی در درون دل بزرگ، انسانها که سهل است خدا هم جای میگیرد .ما در فرهنگ و ادبیات خودمان صفتهای متعددی برای « دل » داریم. حتما کلماتی مثل دریا دل و شیردل و همینطور بزدل را شنیده اید. بعضی دوست دارند در این مواقع دل را جرات و شجاعت ترجمه کنند ، اما اگر کمی دقت کنیم میفهمیم که «دل» چیزی فراتر از همه اینهاست و در واقع دقیقا اندازه « دل » هر انسانی رابطه مستقیم با میزان موفقیت او در زندگی دارد . اگر میخواهید دلتان آرام و بزرگ و پرظرفیت باشد، شما هم باید به دنبال یک دریای بزرگ و قابل اطمینان باشید دریایی که بتوان کنار آن ایستاد و به آن تکیه کرد و از بیکرانی آن حیرت نمود و این دریای بزرگ و بیکران چیزی نیست جز خالق هستی و کایناتی که مخلوق اوست و هر آرزویی را که انسان در دل بگرداند اجابت میکند.هر چه میزان داشته ها و وابستگی های انسان بیشتر باشد ، ترس و دلهره او برای از دست دادنشان بیشتر است. اما اگر انسان به یک دریای بزرگ و بی نهایت متکی و امیدوار باشد که حتی هنگام از دست دادن همه چیز باز با تکیه بر این دریای تمام ناشدنی مطمئن باشد که میتواند سرپا بایستد ، بدیهی است که چنین انسانی جسارت و شجاعتی فوق العاده خواهد داشت و میتواند با تلاش پر مخاطرهای حضور یابد و سهم خود را از موفقیت به دست آورد در حقیقت دل این شخص بزرگ میشود چون آن را به دریایی بزرگ تر وصل کرده است. دریایی که موجهای بزرگ را به راحتی در خود حل میکند و آنقدر عظیم و بیکران است که صخرههای کوچک جرات عرض اندام در مقابل او را نخواهند داشت.