دکتر مریم فرضی

کارشناس/مهمان: دکتر مریم فرضی مشاور ارشد خانواده 

آیا وقتی برای فردی مشکلی به‌وجود می‌آید، به هر متخصصی می‌تواند مراجعه کند، بدون این‌که تخصص آن فرد را در نظر بگیرد، یا این‌که در ارتباط با مسائل گوناگون می‌بایست به روان‌شناسانی که در آن زمینه تخصص دارند مراجعه کند، تا بتواند مشکل خود را به شکل صحیح حل کند؟

در کشورهای مختلف علم روان‌شناسی به ابعاد گوناگونی تقسیم شده‌است و براساس همین تقسیم‌بندی‌ها، تخصص‌های مختلفی برای این علم قائل شده‌اند. برای مثال می‌توان از تخصص‌هایی نظیر: روان‌شناسی کودک، روان‌شناسی بالینی، روان‌شناسی رشد کودک و روان‌شناسی آموزش و غیره یاد کرد. همچنین در کشور ما تخصص‌هایی در ارتباط با مسائل کودک، روان‌شناسی گروهی، خانواده درمان‌گری، مشاوره ازدواج و مسائل زناشویی وجود دارد. پس به‌واسطه وجود این تقسیم‌بندی‌ها است که می‌توان برای این علم تخصص‌های مختلفی در نظر گرفت.
افراد برای حل مسائل روانی خود به روان‌شناسان مراجعه و گاهی اوقات پس از مراجعه به روان‌شناس و حل مشکل خود اظهار رضایت می‌کنند. به همین خاطر اغلب اوقات از بابت حل مشکل، برای فرد مراجعه‌کننده اطمینان حاصل می‌شود. حاصل اطمینان این امر خواهد بود که فرد در تمام زمینه‌ها و مسائل به همان روان‌شناس مراجعه کند، درحالی‌که روان‌شناس مذکور فقط در یک زمینه خاص تخصص دارد و در سایر زمینه‌ها قادر به حل مسائل نخواهد بود. همچنین اغلب مشاهده می‌شود فرد با وجود مراجعات مکرر به روان‌شناس، موفق به حل مشکل خود نشده است؛ که همین موضوع باعث می‌شود دیدی منفی به آن روان‌شناس ایجاد شود.همان‌طور که افراد در ارتباط با بیماری‌های جسمی خود، متخصصان مرتبط با آن بیماری را شناسایی و سپس به آنها مراجعه می‌کنند، در هنگام بروز مشکلات و اختلالات روانی افراد می‌بایست در قدم اول، تخصص روان‌شناس را شناسایی و سپس به حل مشکل خود اقدام کنند. برای حل مشکل به نحو صحیح، ابتدا می‌بایست به این موضوع اعتقاد داشت که یک روان‌شناس می‌تواند در تمامی زمینه‌ها به ما کمک کند،حتی مسائلی که ما از آنها اطلاعاتی کافی داریم. مسائلی نظیر: خانواده، همسر، محیط کار، سالمندی و ....
افراد در طول حیات خود دوره‌های مختلفی (از جمله خردسالی، کودکی، جوانی، میان‌سالی و کهن‌سالی) را پشت سر می‌گذارند که در میان این دوران دوره کودکی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این اهمیت تا حدی است که متخصصان علم روان معتقدند " رشد شخصیت انسان " در دوره کودکی شکل می‌گیرد و برخی از مشکلات دوران بزرگسالی از همان دوره کودکی نشأت گرفته و ناشی از تربیت غلط در این دوره است.حال با توجه به موضوعات مطرح شده این سوال در ذهن شکل می‌گیرد که " آیا برای تربیت فرزندان خود نیازمند مراجعه به روان‌شناس هستیم؟ " در صورتی‌که به این موضوع اعتقاد داشته باشیم که در ارتباط با مسائل کودک خود نیازمند مراجعه به روان‌شناس نیستیم، همین امر (مراجعه‌نکردن به روان‌شناس) زمینه‌ساز بروز بسیاری از مشکلات خواهد بود. چون اغلب افراد بر این باور غلط هستند که " رشد کودک فقط محدود به رشد جسمانی او می‌شود." لذا بر همین اساس سایر مسائل رشدی کودک از دید والدین پنهان و همچنان به قوت خود باقی می‌مانند. حاصل این امر بروز بسیاری از مشکلات در دوران نوجوانی و بزرگسالی خواهد بود. پس در همین جا به اهمیت این موضوع پی می‌بریم که در ارتباط با مسائل روانی کودک می‌بایست منحصرا به روان‌شناسان کودک مراجعه کنیم.
علم روان‌شناسی با این‌که تمام مراحل رشد را در بر می‌گیرد، اما بیشترین توجه آن معطوف به دوران کودکی و نوجوانی است. بنابراین، والدین می‌بایست از تمام مراحل رشد کودک خود مطلع باشند. چون نمی‌توان انتظار داشت که کودکان در یک سن معین یک رفتار معین داشته باشند. چرا که دو کودک در یک سن مشخص و در یک محیط مشترک الگوی رفتاری خاصی نخواهند داشت. به همین دلیل والدین برای تربیت فرزندان خود نمی‌توانند از روش‌های مشترکی استفاده کنند. با توجه به موضوعات طرح شده می‌توان به این نتیجه رسید که چون بین کودکان تفاوت‌های فردی وجود دارد، می‌بایست برای آنها روش‌های تربیتی متفاوتی نیز در نظر گرفت، حتی اگر آنها در یک سن قرار گرفته باشند.اکنون سوالی که ممکن است در این مقطع در ذهن شکل بگیرد این است که " از کی می‌بایست والدین برای مسائل روانی کودک خود به روان‌شناس مراجعه کنند؟" در پاسخ باید گفت: والدین باید در دوران جنینی فرزند خود به روان‌شناس مراجعه کنند. چون در بین محققان پیوسته این اعتقاد وجود دارد که رشد کودک در همان مراحل جنینی آغاز می‌شود و جنین در همان دوران بسیاری از مسائل پیرامون خود را دریافت می‌کند. به همین خاطر والدین باید قبل از بچه‌دارشدن با مسائل گوناگون در زمینه کودک آشنا شوند و تربیت کودک خود را از همان دوران جنینی آغاز کنند.اغلب والدین از اختلالات دوران کودکی ناآگاهند و این موضوع باعث می‌شود برخی از مشکلات در دورن کودک شکل بگیرد و مدت‌ها این مشکل گریبان‌گیر کودک باشد. از طرفی ممکن است همچنان والدین بر این تفکر باشند که کودکشان در وضعیتی کاملاً طبیعی به لحاظ روانی به سر می‌برد. یکی از این موارد ابتلای کودکان به " درخودماندگی " است. در ارتباط با این اختلال باید گفت که در اغلب موارد والدین تصور می‌کنند که کودک‌شان جزء کودکان باهوش است و بیشتر از سن خود مسائل را درک می‌کند، حال آن‌که این کودک مبتلا به یک اختلال است.مریم فرضی