پرخاشگری چیست؟ رفتار پرخاشگرانه را خشونت و کلام پرخاشگرانه را پرخاشگری گویند . اعمال خشونت به دو شیوه جسمانی و کلامی است و علت و هدف هردو ، یک موضوع است.یکی از موضوعاتی که آسیبهای بسیار جدی به ارتباط میان زوجین وارد می کند، خشونت است. ممکن است بتوانید با سعی بسیار، همسرتان را برای خشونتی که نسبت به شما داشته، ببخشید ؛ ولی فراموش کردن آن، به ویژه اگر تکرار شود بسیار مشکل و حتی غیر ممکن است. خشونت، رفتاری است که در آن، یک نفر با عمل یا کلام به فرد دیگری حمله می کند و او را مورد آزار و اذیت جسمانی یا روانی قرار می دهد. آنچه درانجام خشونت بسیارآزار دهنده می باشد، تحقیری است که نسبت به فرد مقابل صورت می گیرد. افرادی که از خشونت استفاده می کنند، همواره خود را محق می دانند و اعتقاد دارند فرد مقابل با رفتاری که داشته، آنها را وادار به خشونت کرده است. بارها شنیده ایم که گفتهاند: وقتی عصبانی می شوم کنترلی بر رفتارم ندارم، همسرم باید مراقب باشد تا مرا عصبانی نکند . این جمله تکراری هیچ گونه توجیه منطقی ندارد و هرگز قابل قبول نیست. موضوع ناراحت کنندهتر اینکه چنین افرادی پس از اعمال خشونت از همسرشان عذر خواهی میکنند و توقع دارند به سرعت بخشیده شوند و همه چیز به حالت عادی باز گردد که این غیر ممکن است. ممکن است همسر افراد خشن، پس از تلاش بسیار و گذر زمان، آنها راببخشند، ولی فراموش کردن رفتار پرخاشگرانه آنها ممکن نخواهد بود. افراد پرخاشگر باید به یاد داشته باشند تکرار این گونه رفتارها موجب می شود همسرانشان نتوانند آنها را عمیقاً دوست داشته باشند و این امر قطعاً منجر به دوری قلبها خواهد شد.به یاد بسپاریم شاید در مواقع بسیاری، پرخاشگری های کلامی، آسیب بیشتری به همسر ما بزند. همسران توقع دارند همواره و درهرشرایطی احترام بین ایشان حفظ شود که این یک انتظار منطقی است. همسر ما درهرشرایطی انتظار دارد از او حمایت کنیم و این با پرخاشگری در تضاد مطلق است. پرخاشگر، یاد گرفته است هرزمان که دچار ناکامی یا ناراحتی شد، از پرخاشگری استفاده کند؛ همه ما می دانیم رفتار یاد گرفته شده را می توان کنار گذاشت. توجه داشته باشید اگر پرخاشگری از طرف یک شخص غریبه باشد، شاید آن را فراموش کنید، ولی این برخورد از سوی عزیزانتان یا افرادی که به شما نزدیک ترند ، به خصوص از طرف همسرتان، اثرات مخرب بسیار قوی تر و ماندگارتری خواهد داشت. بخش خطر آفرین رفتارها یا کلمات پرخاشگرانه این است که افراد دیگری که شاهد این رفتارها هستند، پس از آن به خود اجازه می دهند به همسرتان بیاحترامی کنند و حتی فرزندان شما نیز این روش را خواهند آموخت و هر زمان که احساس ناراحتی کنند، به راحتی به دیگران پرخاش خواهند کرد. به طور طبیعی در زندگی خود باافرادی مواجه شده اید ویا خود دچار این حالت شده اید که در مقابل دیگران ودر زمان مشکلات و برخورد با موانع، خیلی سریع از کوره در رفته وخشمگین وعصبی شده اید و آن حالت را به صورت رفتار لفظی یافیزیکی بروز داده اید. وقتی من به عنوان فردی که درجامعه و خانواده مثل سایرین حق حیات وزندگی دارم و نیاز به توجه و رشد از سوی والدین دارم ولی در دوران کودکی پدر ومادری که روابط سالم ورفتارهای صحیح را به من آموزش بدهند از زیر بار مسؤولیت خود شانه خالی کرده اند، در نتیجه یاد نگرفته ام که چگونه احساسات درونی، افکار، خواسته ها ونیازها، اعتقادها و... خود را به طور صحیح بروز دهم واین مشکل ریشه های تربیتی دارد وناشی از پرورش یافتن ما توسط والدین بسیار سختگیر است که فرزندان خود را می بینند اما حرف های آنها را نمی شنوند، در نتیجه درتمام مراحل زندگی فردی واجتماعی ام دچار مشکل خواهم شد، ازجمله: در دوران بزرگسالی یا مجبور می شوم رفتارهای نامناسب اطرافیان را بیش از اندازه تحمل کنم و هیچ اعتراضی ننمایم و یا آن را با خشم وعصبانیت پاسخ دهم و به صورت فردی زود رنج، حساس عصبی وناسازگار به نظر برسم. این گونه افراد به مرور دچار حالتی می شوند که احساس های درونی خود را فراموش کرده وفکر کنند که اصلا ً احساسی در وجودشان نیست که بخواهند آن را ابراز دارند.به هیمن جهت ما و آنها در روابط مان با دیگران، در عشق ورزیدن و محبت کردن، در درک وتفاهم اطرافیان وحتی گاهی به اندازه ای رفتار های ناسالم خود را باور می کنیم و آنها را صحیح می پنداریم که متوجه نمی شویم رفتارهای بیرونی مان برای دیگران وکسانی که با آنها تعامل داریم چقدر سنگین و آزار دهنده است و به علت نداشتن اعتماد به نفس و خودباوری، در ابراز وجود صحصح ومناسب، کنترل عواطف واحساسات، برقراری رابطه سالم با دیگران دچار یک جور سر درگُمی در درونمان می شویم و برای پاسخ به این سردرگُمی وپنهان کردن ضعف های درونی خود دست به واکنش های گوناگونی از جمله پرخاشگری می زنیم. وجود انسان به مشابه کوه یخ است. همچنان که وقتی در اقیانوس قله های کوه یخی را نظاره می کنیم در واقع فقط آن قسمتی از کوه یخ را می بینیم که خارج از آب است. رفتارهای انسانی نیز هیمن گونه است وریشه ومنشا آن در عمق وجود فرد و در دوران کودکی و زمان رشد او نهفته است. بدین منظور که ناراحتی ها، ناآرامی ها، اضطراب ها* ترس های پنهان (ترس از طردشدن* مقبول نبودن* حسادت ها، عدم اعتماد به خود و دیگران و ...) نیمه اصلی کوه یخ است که در عمق وجود افراد قرار دارد ودیده نمی شود و واکنش هایی مانند: وسواس ها، بیماری های روانی، اعتیاد، افسردگی،پرخاشگری و ... قله کوه یخ هستند که خارج از وجود فرد است و خود را نمایان و آشکار می سازد. هنگامی که ما نمی توانیم حرف مان را به کرسی بنشانیم، از راه خشونت آن را اعمال می کنیم و این یعنی کسی که اقتدار درونی اش از بین رفته یا کم رنگ شده، مجبور است از راه خشونت خواسته اش را محقق کند. بنابراین کسی که این خشم را در من به وجود آورده سرکوب می کنم، تا شرم درونی ام کم تر شود. در این حالت با کوچک کردن وتضعیف فرد، احساس سمی درونیم را کاهش داده و به اصطلاح دلم خنک می شود. خشم، مکانیزم فوق العاده قدرت مندی است. تخلیه کردن شرم به وسیله کتک زدن وتحقیر کردن از آنجایی که فوق العاده ارضا کننده وتخلیه کننده است، بنابر این زیاد تکرار می شود. شاید در دوران کودکی به خاطر رفتارهای ناشایست توسط والدین تنبیه بدنی شده باشید وکتک خورده باشید و این تجربه تلخ را کسب کرده اید، در این حالت کودک به تنها چیزی که فکر نمی کند کار اشتباهی است که انجام داده، به دلیلی که پدر ومادر به خاطر آن وی را کتک زده اند. یعنی (اصلاح رفتار) اصلا ً فکر نمی کند. تنها چیزی که کودک به آن فکر می کند این است که مورد توهین و تحقیر قرار گرفته است و به دنبال چنین فکری، اعتماد به والدین از بین رفته و صمیمیت به کم ترین حد خود می رسد.