دکتر مریم فرضی

دکتر مریم فرضی روانشناس بالینی

نقاش‌های بزرگ همیشه سعی می‌کنند بهترین و ماندگار‌ترین پارچه را برای کشیدن نقش‌های خود انتخاب کنند. درست شبیه نجارهای کارکشته که بهترین چوب را برای ساخت شاهکارهای خود برمی‌گزینند و مجسمه‌تراش‌های معروف که بی‌نقص‌ترین سنگ‌ها را سفارش می‌دهند. همه می‌خواهند هنر و شاهکار خود را روی چیزی بیافرینند که بعد از خلق آن دیگر نگران از دست دادنش نباشند.اما از سوی دیگر آنها که نقاش نیستند و چیزی از نجاری و مجسمه‌سازی نمی‌دانند، چیزهای ناپایدار مثل آب و هوا و بادکنک را برای نقش‌آفرینی و هنرنمایی خود انتخاب می‌کنند. زمان بگذرد بادکنک تغییر شکل می‌دهد و همه نقش‌های روی خود را به هم می‌ریزد و نقاش‌های جعلی، طلبکارانه می‌گویند مشکل از خود بادکنک بود! وگرنه نقاشی ما حرف نداشت! و هیچ کسی نیست که بپرسد چرا از‌‌ همان ابتدا بادکنک را به عنوان بوم نقاشی انتخاب کردید؟!خیلی از ما، خود را گرفتار نگهداری نقش‌های بادکنکی کرده‌ایم و از صبح تا شب سعی می‌کنیم با باد کردن بادکنک‌هایی که با کمترین گرما و سرما شکل می‌بازند، نقش‌هایی را که برایشان هزینه پرداخته‌ایم حفظ کنیم.
کافی است روی یک بادکنک نقاشی کنید تا به خوبی متوجه شوید که با گذر زمان و کم و زیاد شدن باد، چه بلایی سر نقاشی بادکنکی شما می‌آید. باد بادکنک که زیاد شود نقش روی آن کمرنگ و رنگ‌پریده می‌شود و تناسب اشکال و قواره‌هایش به هم می‌ریزد. وقتی هم که باد بادکنک شروع به خالی شدن کند چروکیدگی و بی‌تناسبی اولین بلایی است که سر نقاشی‌های سطح بادکنک می‌آید.بادکنک توخالی است. داخلش فقط باد است و تا زمانی که بتواند باد را درون خود نگه دارد، وجود دارد و می‌تواند نقش‌های روی خود را حفظ می‌کند. اما به راستی آیا حیف نیست که انسان شب و روز خود را به باد کردن بادکنک‌هایی هدر دهد که روی آنها نقش‌های ناپایدار کشیده است؟ می‌پرسید مگر چنین انسان‌هایی وجود دارند؟ برای یافتن جواب کافی است به اطراف خود نگاه کنید.
همه آنها که به دروغ چیزی می‌گویند و بی‌اساس ادعایی می‌کنند، مگر چیزی جز یک نقاش بادکنکی هستند؟! آنها از نمایش نقش‌های ادعایی خود در جلوی جمع، هیچ واهمه‌ای ندارند. آن را با شجاعت مقابل چشمان شما روی بادکنک‌هایی که خودشان باد کرده‌اند می‌گیرند و می‌گویند: ببین! این نقش من است! زیبایی‌اش را می‌بینی. ببین چه رنگ‌های زیبا و جذابی دارد. تناسب و هماهنگی را در بخش‌های مختلف آن می‌بینی؟ سال‌ها برای کشیدن این نقش زحمت کشیده‌ام؟ زود در مقابل توانایی من تعظیم کن!
و ما که همیشه عادت کرده‌ایم به جای پارچه نقاشی به خود نقش زل بزنیم، در مقابل ادعای او سر تعظیم فرود می‌آوریم و به این نقاش بادکنکی اجازه می‌دهیم جلو‌تر از ما بایستد و موقع تقسیم سهم، امکاناتی بهتر نصیبش شود. ما به او به خاطر نقشی که به دروغ ادعا کرده است امتیاز می‌دهیم و عزیزش می‌شماریم، غافل از این‌که، تنها هنر این فرد، باد کردن بادکنک‌هایی است که هر لحظه امکان دارند مقابل چشمان من و خودش بترکند و هر روز به خاطر گرما و سرما کوچک و بزرگ می‌شوند.
کسی که درون و بیرون وجودش یکی است و در همه جنبه‌های زندگی‌اش صادق و یکرنگ و بی‌ریاست، شاید نقش‌هایش به اندازه نقاشان بادکنکی جذاب نباشد، اما در آرامشی چنان وصف‌ناپذیر سیر می‌کند که اهل فریب و حیله هیچ سهمی از آن ندارند. اما برعکس کسی که به دروغ و بدون هیچ ظرفیت و توانمندی خود را صاحب توانایی‌های بزرگ نمایانده، در واقع خودش بهتر از هر کسی می‌داند که نگه داشتن باد بادکنک‌ها در شبانه‌روز چه کار سخت و طاقت‌فرسایی است و از این بابت چه فشار و استرس عظیمی به زندگی فرد وارد می‌شود. دروغ‌گو مجبور است این شکلی زندگی کند، چرا که اگر باد بادکنک او خالی شود و نقش پرجلوه‌ای که او مدعی‌اش شده رنگ ببازد، به یکباره همه چیزش را از دست می‌دهد.
در واقع انسان‌های موفق اصلا خود را در تله وسوسه‌انگیز نقاشی‌های بادکنکی نمی‌اندازند. آنها وقت خود را طلا می‌دانند و حاضر نیستند آرامش درونی خود را به پای هیچ نقش ناپایداری قربانی کنند. آنها صادق و یک‌رنگ‌اند و وقتی چیزی را ادعا می‌کنند، واقعا توانایی انجام آن را دارند. سال‌ها هم که بگذرد توانایی‌ها و قابلیت‌های آنها نه تنها کم نمی‌شود بلکه به مدد تجربه روزگار، صیقل‌یافته‌تر و درخشان‌تر می‌شوند. بیخود نیست می‌گویند آدم‌های موفق پای صحبت هیچ نقاش بادکنکی نمی‌نشینند و برعکس نقاش‌های بادکنکی از آدم‌های موفق فراری‌اند.
آیا تا به حال دیده‌اید که افراد گزافه‌گو، چگونه به محض ورود فردی توانمند و حرفه‌ای، رنگ می‌بازند و حالت خوار و ذلیلانه‌ای پیدا می‌کنند؟ آیا متوجه شده‌اید که چگونه التماس می‌کنند فرد توانمند به ادعای بادکنکی آنها کاری نداشته باشد و آبرویشان را جلوی جمع نبرد؟ این خواری و ذلت فقط بخشی از زحمت نگهداری نقاشی‌های بادکنکی است و افراد بی‌محتوا در زندگی شخصی خود نیز هیچ اعتمادبه‌نفس و آرامشی ندارند. اولین نفری که آنها را قبول ندارد خودشان هستند و تنها کاری که از ایشان برمی‌آید کار بی‌ارزش باد کردن بادکنک‌هایی است که نقش‌های روزمره آنها را نمایش می‌دهند.تابستان شروع شد و فرصت‌های فراوانی برای تحول و دگرگونی در اختیار شماست. شاید بد نباشد هر روز چند تا بادکنک بترکانید و دیوارهای ذهن و دل خود را از نقش‌های بی‌محتوا خالی کنید. قول می‌دهیم چند هفته که بگذرد به خوبی متوجه خواهید شد که نسبت به قبل چقدر آرام‌تر و در زندگی و کار خود تا چه اندازه کارآمد‌تر شده‌اید. باید هم چنین باشد. چرا که همه وقت و تمرکز شما متوجه نقشی است که به عهده دارید. کارآمدی و آرامش افراد موفق در قیاس با افراد دروغ‌گو چیزی است کاملا مشخص که نیاز به هیچ توضیح اضافه‌ای ندارد. از فرد گزافه‌گو، به وقت عمل هیچ کاری جز باد کردن بادکنک برنمی‌آید. وقت عمل به اهل موفقیت تعلق دارد. این را همه می‌دانند!