دکتر مریم فرضیکارشناس : دکتر مریم فرضی روان شناس

در صورت پخش نشدن صدای مصاحبه اینجا کلیک کنید

 اینجا برای زندگی ۲۵ مهر 1391 

 موضوع : سپاسگزاری و تاثیر آن بر زندگی

قدردانی یک اخلاق پسندیده است. از نظر فطری هم انسان دلش می خواهد در برابر نعمت و محبتی که دریافت کرده است قدردان و سپاسگزار باشد. حتی این رفتار در دیگر موجودات زنده هم واضح است. جانوران زبان تشکر ندارند، اما با تکان دادن سر یا دم قدردانی خود را در ازای لطفی که به آن ها می شود ابراز می کنند. سپاسگزاری از دیگران باعث می شود نیاز به تکریم در انسان ارضا شود. ذات انسان نیاز به گرامیداشت دارد، یعنی برای او باید ارج و قرب قائل شد. در انسان پنج نیاز اصلی وجود دارد از جمله نیاز به قدرت، تفریح، آزادی، نیاز به تعلق و بقا. قدردانی از دیگران باعث تامین نیاز به تعلق و همین طور نیاز به بقا می شود. سپاسگزاری باعث می شود فرد نسبت به نزدیکانش مهرورزی کند. تشکر از دیگران یک نوع مهرورزی است. گونه ای از ابراز تعلق و عشق به هم نوع است. طبیعی است ناسپاسی کردن از دیگران یعنی ندیدن دیگران و اهمیت قائل نشدن برای دیگران، یعنی فنا شدن که متضاد بقاست. اگر کسی هر کاری کند، اما به چشم نیاید، همین دیده نشدن در او منجر به احساس نیستی می شود. این احساس طبیعی است. وقتی ما از دیگران به دلیل کاری که کرده است تشکر نکنیم کار او جلوه نمی کند و همین مساله باعث می شود فرد احساس امنیت خاطر نداشته باشد. ناسپاسی را می توانیم کفران هم معنی کنیم. نباید لطف دیگری را وظیفه اش بدانیم. در حالی که سپاسگزاری یک وظیفه برای ماست. 

سپاسگزاری باعث عزت و احترام می شود. کسانی که در مقابل کوچک ترین محبتی قدردان هستند همیشه از آن ها به عنوان انسان هایی باشعور و باادب یاد می شود. این افراد در بین اطرافیان، انسان هایی محبوب و باشخصیت شناخته می شوند. به زبان ساده تر قدردانی، یکی از واضح ترین علامت ها برای تشخیص انسان بودن است. قدرشناسی و قدردانی، گستره دید ما را بیشتر می کند و باعث می شود در مقابل مشکلاتی که ناامید و مایوسمان می کند احساس بهتری داشته باشیم و هم چنین تصورات باطل نسبت به قوانین طبیعی و جریان واقعی زندگی را که در ذهن مان به وجودآمده برطرف می کند. به عبارتی قدرشناسی، نشانه ای از تربیت صحیح است. اگر بدانیم قدردانی چه تاثیری در دیگران دارد مسلما از آن بیشتر استفاده می کنیم. تشکر از دیگران به خاطر رفتار، کمک یا حمایت شان باعث می شود تا وی ارزش کار خود را درک کند و از خود رضایت داشته باشد. در ضمن دوباره آن رفتار را تکرار می کند. به عبارت دیگر سپاسگزاری باعث می شود که فرد احساس کند کارش نادیده نگرفته شده است. با تشکر احساس خوبی به دیگران منتقل می کنیم که شاید خودمان از آن بی اطلاع باشیم. هم چنین قدردانی و سپاسگزاری کلید حفظ روابط میان انسان هاست و باعث ترویج فرهنگ کمک کردن به هم نوع می شود.
کاملا روشن است؛ یک قدردانی تاثیرگذار بیشتر از آن که مربوط به مادیات و هزینه باشد به اخلاق برمی گردد. با این حال در این مورد هر چقدر خلاقیت بیشتری داشته باشیم، جذاب تر می شود. به جز تشکر کلامی که می تواند بسیار دلچسب باشد، یک هدیه خاص هم می تواند همان احساس را زنده کند. یک یادداشت که مضمون اصلی اش سپاسگزاری است، هم می تواند کارگشا باشد. البته اگر دست نوشته باشد جذاب تر و دلنشین تر است. به بهترین نحو به کسی که لطفی در حق شما می کند بفهمانید که ارزش لطفش را می فهمید؛ حال به هر روش که می توانید. یادمان باشد از کسانی که در زندگیمان سبب رشدمان شده و حتی تجربه های شکست و پیروزی شان را در اختیارمان گذاشته اند تشکر و قدردانی کنیم. یادمان باشد تشکر کردن از دیگران در قبال زحمات شان یک وظیفه است نه فقط عوضی در مقابل عشق بلاعوض دیگران. پس ما باید بپذیریم سپاسگزاری از کسانی که بدون چشم داشت به ما کمک کرده اند در بهترین نوع ممکن روشی پسندیده است. یادمان باشد خودمان هم دوست داریم دیگران تشویق مان کنند و از ما ممنون باشند، اما از تشویق و تشکر دیگران نباید گریزان باشیم. یادمان باشد قدردانی از کاری هر چقدر هم کوچک تاثیرات بزرگی در زندگی مان به جای خواهد گذاشت و آرامش درونی را به ما هدیه خواهد داد. یادمان باشد لطفی که دیگران در حق مان می کنند یک نعمت است. مثلا تشکر از خدا به خاطر نعمت سلامتی یا کمک کردن به نابینایی در عبوراز خیابان. این جا ما نعمتی برای او هستیم. شکر اگر نباشد نعمت های بعدی هم تعطیل است. یادمان باشد اگر سپاسگزاری هم می کنیم باید از ته دل باشد تا بر دل بنشیند. مطمئن باشیم اگر کار مثبتی برای دیگران انجام می دهیم، حتما روزی تاثیرش به خودمان باز خواهد گشت. اگر باور ندارید این داستان را بخوانید: کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند بود. یک روز او از باتلاقی که نزدیک مزرعه اش بود صدای درخواست کمکی را شنید. فورا خود را به باتلاق رساند، پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرورفته بود فریاد می زد و تلاش می کرد تا خود را آزاد کند. کشاورز با تلاش زیاد به وسیله طناب و چوب او را از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد. فردای روز حادثه کالسکه ای مجلل جلوی منزل محقر کشاورز توقف کرد و مرد اشراف زاده ای از آن پیاده شد و به خانه پیرمرد رفت. او خود را پدر همان پسر معرفی کرد و پس از سپاسگزاری خواست که کار او را جبران کند، چون کشاورز زندگی تنها فرزندش را نجات داده بود. کشاورز اما قبول نکرد که پولی بگیرد. در همین موقع پسر کشاورز وارد خانه شد. اشراف زاده گفت: اجازه بدهید به منظور قدردانی، فرزندتان را همراه خود ببرم تا تحصیل کند اگر همانند خودت شرافتمند و نوعدوست باشد به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار می کنی. پس از سال ها پسر کشاورز از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شد و همین طور به تحصیل ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین مشهور شد. سال ها بعد پسر همان اشراف زاده به ذات الریه مبتلا شد و تنها چیزی که توانست برای بار دوم جان او را نجات دهد، داروی کشف شده توسط فرزند آن پیرمرد کشاورز بود