اینجا برای زندگی ۱۲ دی 1391
کارشناس: دکتر مریم فرضی روانشناس بالینی
راجع به حسرت صحبت می کنیم و اینکه چطور باید از حسرت خوردن پیشگیری کنیم و چگونه بتوانیم مهار و کنترلش کنیم و این صفت را کنار بگذاریم و اصلاً حسرت مفید و حسرت غیر مفید داریم . حسرت تقسیم بندی دارد به همه اینها می پردازیم با حضور خانم دکتر فرضی...
حسرت به زبان ساده از حسرت دادید یعنی همان تأسف خوردن! آن احساسی که به شما دست می دهد که خیلی چیزها را از دست دادید و احساس می کنید که دیگر نمی توانید آنرا بدست بیاورید. این معنای لغوی و در واقع تعریف ساده از حسرت خوردن است.
در صورتی که یک ویژگی، یک خسیسه در وجود ما باعث اختلال در کارکردهای عادی روزانه مان مثلا اختلال در کارکرد شغلی، تحصیلی، اجتماعی و زناشویی شود در آن صورت در تعریف اختلالها می گنجد اما اگر گاهی این حس به من دست بدهد که فکر می کنم که حسرت روزهای گذشته را می خورم یعنی تأسف روزهای از دست رفته را می خورم از این بابت که نمی توانم به آن برسم و یک نوعی تلنگری به من وارد می شود و سعی می کنم مسیر زندگیم را تغییر بدهم. ما نمی توانیم به راحتی بر چسب بیماری روانی یا اختلال روانی را بگذاریم مگر اینکه یکی از ویژگیهای افرادی که صاحب علائمی هستند که اسم آنرا ما بیماری روانی می گذاریم این باشد که این افراد قدم از قدم بر ندارند و هیچ کاری انجام ندهد و مرتب به گذشته نگاه کنند که البته در واقع افرادی که دچار افسردگی می شوند چون عملاً در گذشته به سر می برند مرتب این حس بهشان دست می دهد که هیچ چیزی بدست نیاورده اند و خیلی چیزها را از دست داده اند و در کنارش احساس بی کفایتی هم بهشان رجوع می کند یعنی من اصلاً آدم به درد بخوری نیست.ولی اگر بخواهیم از آن حالت بیمارگونه اش خارج شویم در جمعیت طبیعی و نرمال، یعنی اگثر افراد درگیرش می شوند . بخواهیم سراغ آن گروه از افراد برویم تقریباً همه ما درجاتی از حسرتمند بودن را تجربه کرده ایم.
بتروندروسل می گوید غلبه بر ترس سرآغاز تسخیر خرد و عقلانیت است اصولاً فرقی که بین افراد حسرتمند و آنهایی که حسرت گریز هستند وجود دارد این است که افرادی که حسرت گریز هستند ریسک پذیرند. افرادی که ریسک پذیر هستند افرادی خود باوری هستند خودشان را باور دارند ، جرأت دارند، شهامت دارند به باورهای خودشان اعتقاد دارند و عملاً افراد معتقدی هستند و ریسک پذیر. حالا در ریسک پذیری قطعاً عمل گرایی وجود دارد یعنی افراد اهل عمل هستند طبیعی است وقتی ما ریسک پذیر هستیم حتی ریسکهای سنجیده مان هم گاهی اوقات ممکن است ما را به شکست برساند یا ما را دچار ناکامی کند اما هیچ وقت افراد حسرت گریز از شکست نمی ترسند در واقع آنرا یک درس بزرگ برای زندگی خودشان می بینند بخاطر همین باز هم قدم به سمت جلو بر می دارند اما افرادی که حسرت مند هستند هم حسرت می خورند هم می ترسند که ریسک کنند در واقع ریسک گریز هستند چرا؟چون هنوز به خودشان اعتقاد ندارند هنوز خودشان را باور ندارند و اصولاً درجه اعتقاداتشان هم ضعیف است . چرا که هر زمان میخواهند قدم از قدم بردارند هیچوقت فکر نمی کنند که ممکن است غیر ازاین اتفاق بیفتد و با همان ترسی که دارند این ترس باعث می شود که در جای خودشان بمانند یعنی موقف شوند و حالا چرا این اتفاق می افتد؟ فرض مثال مثلاً شما می خواهید کتابی را تهیه کنید یا می خواهید کتابی بنویسید این کتاب را تا نصفه نوشتید و کنار گذاشتید و همانطور یکسال ، دوسال، سه سال ، چهار سال از آن می گذرد و شما همچنان حسرت این را می خورید که ای کاش مثلاً می توانستم این کتاب را تمام کنم و زیر چاپ ببرم و دیگران استفاده کنند و اثری هم از خودم به جا بگذارم اما در عین حال هم دچار این هراس و ترس هستم که اگر من اینرا اماده کنم نکند مثلاً به دست خواننده برود و خواننده مسخره ام کند و بگوید این چه چیزی است که نوشته مثلاً چه نویسنده ضعیفی و چه نوشته های ضعیفی و از این مسائل.... این باعث می شود که همچنان آن کتاب روی تاقچه بماند بمدت 6-7-8 سال ، شما همچنان در حال حسرت خوردن هستید اما قدرتی هم ندارید که بخواهید این کتاب را به اتمام برسانید .
اینکه از تجربه های گذشته مان بخواهیم برای حسرت گریز بودن استفاده کنیم ؟ طبیعی است افرادی که در این فضا قرار گیرند اگر قرار بود از تجربیات خودشان استفاده کنند که عملاً حسرت را به اندازه کافی نمی خوردند البته می خواهم به حالت مزاح بگویم چون این افراد ترسشان اصلاً اجازه نمی دهد که بخواهند فکر کنند نه به تصمیماتی که الان شما برایشان دارید می گیرید و نه به تجربیاتی که در گذشته و حال خودشان و دیگران داشتند این را می خواهم عرض کنم که ریشه اصلی اینکه ما می توانیم تبدیل شویم به یک انسان حسرتمند یعنی مرتب در حال حسرت خوردن هستیم نداشتن اعتماد به خودمان است و نداشتن خود باوری است . یک سری سلسله مراتبی وجود دارد که اینها بصورت زنجیر وار کنار هم قرار می گیرند و به من کمک می کنند طبیعی است که اگر من بخواهم نقش یک انسان خوب و خوشبخت و شادکام را بازی کنم اولین کاری که باید انجام دهم این است که جوری زندگی کنم که انگار فرصتی ندارم . آدمهایی که حسرت می خورند فکر می کنند که عمر نوح دارند و زمان را از دست خواهند داد. مدلی زندگی کنیم که اصلاً فرصتی نداریم . می خواهم تجربه خانمی را بگویم که ایشان هر زمان که به مشکلات برخورد می کرد و یا مسائلی در زندگیش ایجاد می شد که احساس می کرد که در وجودش حسرت دارد ریشه می دواند این خانم نسبتاً جوان بودند و می گفتند من خودم را در نقش یک پیره زند مجسم می کردم و زمانی که در آن تصویر ذهنی قرارمی گرفتم سعی می کردم که از بهترین فرصتها استفاده کنم و دیگر حسرت نخورم. می خواهم بگویم طوری زندگی کنیم که انگار فرصت چندانی نداریم یعنی شما به سرعت خود را در فضای پیری خودتان مجسم کنید آن لحظه باعث می شد که از لحظه هایتان استفاده کنید و به عبارتی حسرت زیاد نخورید . مورد دیگر این است که افرادی که شادکام و خوشحال هستند و به نوعی خودشان را از حسرت دور می کنند افراد حسرت گریزی هستند که مهارتهای ارتباطی قوی دارند چون لازمه داشتن یک زندگی خوب و مفید این است که شما بتوانید زندگی اجتماعی قوی هم داشته باشید و بتوانید ارتباطات خوبی را با دیگران برقرار کنید و از تأسف خوردن فاصله بگیرید. ما پیشنهاد نمی کنیم که تأسف خوردن چیز خوبی است باید از آن فاصله بگیریم و تا زمانی که در این فضا قرار بگیریم هیچ کمکی نمی توانیم برای خودمان انجام دهیم وقتی از آن فاصله می گیریم احساس می کنیم که فرصت چندانی برای زندگی نداریم در آن صورت این فرصت را پیدا می کنیم که حالا به توانایی های خودمان و به قابلیتهای خودمان فکر کنیم خودمان را باور کنیم و سطح اعتقاداتمان را بالا ببریم و در نهایت بتوانیم ریسکهای سنجیده ای در زندگی داشته باشیم و از شکست نترسیم چرا که شکست، وقتی که می گویند تأخیر در پیروزی است نشان می دهد که گاهی شاید مسیر ما برای رسیدن به هدف یک مسیر اشتباه بوده و ما باید مسیرمان را تغییر دهیم در آنصورت تبدیل می شویم به فرد عملگرا نه فقط در واژه و حرف بگنجیم.می توانیم بگوییم از جمله ویژگیهای کسانی که حسرت نمی خورند این است که دارای یک سری فضایل اخلاقی هستند همان سلامت معنوی است . مثلاً توقع نداشتن از دیگران و عفو و گذشتشان و دوست داشتن مردم و خدمتگذاری و قدردانی کردن و خوشنود شدنشان وخوشحال شدنشان از خوشبختی دیگران. اینها می تواند جزو ویژگیهایشان باشد.یاد بگیرم که بدون عشق ورزید ن و بدون مهر ورزیدن نمی توانیم زندگی کنیم چون انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است و اگر قرار است که من به یک آدم موفق تبدیل شوم و خوشبخت و شادکام شوم باید ارتباط برقرار کنم باید عشق بورزم و آن عشق را از دیگران با هنرمندی دریافت کنم . منظر نباشیم چیزی خودش به سمت ما بیاید ما باید این مهارت را کسب کنیم و این هنر را پیدا کنیم تا بتوانیم این عشق را هم به زیبایی ازدیگران دریافت کنیم در آنصورت ما هیچوقت حسرت روزهای گذشته ، حسرت نداشته ها و حسرت کارهای نکرده مان را اصلاً نمی خوریم و حسرت چیزهایی که دیگران دارند را به هیچ وجه نمی خوریم چون مسلح هستیم . وقتی من مسلح به تمام این ویژگی ها باشم یک فرد قادر خواهم بود که باهمین حداکثری که فرمودید من اسم اینها را حداقل نمی گذارم می توانم بهترین چیزهایی را که در زندگی می خواهم داشته باشم.
حسرت و حسادت با هم ربطی پیدا می کنند؟
اگر شما بخواهید در فضای حسرت باقی بمانید یعنی مرتب در حال حسرت خوردن باشید و هر روزتان مثل دیروزتان باشد و زمان زیادی را از دست بدهید در آنصورت می تواند تبدیل به حسادت بشود چرا که شما به همه چیزهایی که فکر می کردید در رویاها، آمال و آرزوهایتان است نرسیدید و در محیطتان با خیلی ها در ارتباط هستید که خیلی هایشان به چیزهایی که شما دوست داشتید رسیدند در این صورت چون شما نمی توانید به آنهایی که می خواهید برسید ممکن است که این حسادت در وجودتان تقویت شود.
کارشناس: ایشان در واقع اولین قدم را برداشتند اینکه بتوانیم جرأت و شهامت را در خودمان تقویت کنیم این یعنی غلبه بر ترس، اما می خواهم به این دوست عزیز بگویم که قرار نیست که ما به هر چیزی که دیگران می رسند، برسیم.
این برنامه از شنبه ، یکشنبه ، سه شنبه و چهارشنبه از ساعت ۱۹:45به مدت 35 دقیقه از رادیو سلامت موج اف ام ردیف ۱۰۲ مگا هرتز برگزار می شود.