همه ی پل های پشت سرم را خراب کردم
از عمد ….
راه اشتباه را نباید برگشت!
نقاشهای بزرگ همیشه سعی میکنند بهترین و ماندگارترین پارچه را برای کشیدن نقشهای خود انتخاب کنند. درست شبیه نجارهای کارکشته که بهترین چوب را برای ساخت شاهکارهای خود برمیگزینند و مجسمهتراشهای معروف که بینقصترین سنگها را سفارش میدهند. همه میخواهند هنر و شاهکار خود را روی چیزی بیافرینند که بعد از خلق آن دیگر نگران از دست دادنش نباشند.اما از سوی دیگر آنها که نقاش نیستند و چیزی از نجاری و مجسمهسازی نمیدانند، چیزهای ناپایدار مثل آب و هوا و بادکنک را برای نقشآفرینی و هنرنمایی خود انتخاب میکنند. زمان بگذرد بادکنک تغییر شکل میدهد و همه نقشهای روی خود را به هم میریزد و نقاشهای جعلی، طلبکارانه میگویند مشکل از خود بادکنک بود! وگرنه نقاشی ما حرف نداشت! و هیچ کسی نیست که بپرسد چرا از همان ابتدا بادکنک را به عنوان بوم نقاشی انتخاب کردید؟!خیلی از ما، خود را گرفتار نگهداری نقشهای بادکنکی کردهایم و از صبح تا شب سعی میکنیم با باد کردن بادکنکهایی که با کمترین گرما و سرما شکل میبازند، نقشهایی را که برایشان هزینه پرداختهایم حفظ کنیم.