طعم انار کاری از رادیو سلامت (91.11.27)
کارشناس برنامه دکتر مریم فرضی و دکتر علیرضا شریفی یزدی
مرد فروشنده، جعبههای رنگارنگ کوچک و بزرگی را که حاوی خریدهای زن و مرد بود، به کارگرش میدهد تا آنها را به دقت در خودروی شیک و آخرین مدلشان جا بدهد و بعدش با چربزبانی خاص خودش رو به زن میگوید: «مبارک باشد؛ یک میلیون و سیصد هزار تومان، البته اصلا قابلتان را ندارد!» زن در حالی که چکپولهای خود را میشمارد، صدای فروشنده را میشنود که رو به مرد جوان میگوید: «واقعا مادر دستودلبازی دارید؛ قدرشان را بدانید!» مرد جوان که دیگر مدتهاست دیدن نگاههای متعجب و پچپچهای درگوشی برایش عادی شده، ترجیح میدهد به روی خودش نیاورد و سکوت کند اما باز هم این زن است که بلافاصله با گفتن اینکه: «ایشان همسرم هستند، نه پسرم»؛ فروشنده را از اشتباه درمیآورد. برای لحظاتی سکوت بر فضا حاکم میشود. فروشنده در حالی که به سختی تعجب خود را پشت لبخند تصنعیاش مخفی کرده و نمیداند چطور باید سر و ته قضیه را هم بیاورد، میگوید: «حالا چه فرقی میکند؟ مهم این است که آدم در ازدواج شانس بیاورد.» زن و مرد مغازه را ترک میکنند. فروشنده همچنان با نگاهی متعجب بدرقهشان میکند و آنها در حالی دور میشوند که ذهن هر کدامشان پر از هزاران اما و اگر ریز و درشت است که همگی در نهایت به این پرسش میرسد: «آیا ما واقعا خوشبختیم؟