جالب است که دقیقاً بعضی از واژه ها را معناهای نادرستی از آن برداشت می کنیم و به همان شکل هم حرکت می کنیم یکی از این واژه ها فداکاری است. عملاً وقتی می گویند فداکار باشید یعنی از خودمان بگذریم از جان مایه بگذاریم و خودمان را نادیده بگیریم یا حتی نیازهای خودمان را سرکوب کنیم این معنای درست فداکاری به حساب نمی آید. عملاً ما زمانی می توانیم واژه فداکاری را در معنای درستش استفاده کنیم که در واقع خودمان باشیم یعنی به خودمان هم توجه کنیم. وقتی من خودم روحیه خوبی ندارم چطور می توانم به دیگران روحیه خوبی را بدهم یعنی در حدی که روحیه ضعیف خودم را یا روحیه عملاً بیمار خودم را کاملاً نادیده بگیرم و به دیگران روحیه بدهم. حالا وقتی می گوئیم فداکاری در همه جا کاربرد دارد عملاً در خانواده چون مطلبی را که در ابتدا فرمودید مربوط به خانواده و اعضای خانواده می شد همه جا این فداکاری را می توانیم معنا کنیم اما چون مادر سنبل فداکاری به حساب می آید ما بیشتر در خانواده این واژه را استفاده می کنیم و به سراغ خود مادر می رویم که می گویند مادران مظهر فداکاری و گذشت و ایثار هستند خیلی مهم است که چطور می شود که همان مادر عزیز این واژه فداکاری را به شکل نادرست معنا کرده و همان را هم در زندگی و به شکل عملی اجرایش می کند یعنی مادر به خودش اصلاً توجه نمی کند اگر احساس کند که بیمار است به دکتر سر نمی زند آزمایش انجام نمی دهد از غذاهای خوب ، از نوشیدنیهای خوب، از میوه های خوب استفاده نمی کند همه این کارها را انجام می دهد برای اینکه بگوید که من برای شما هستم اما اصلاً فکر نمی کند که وقتی من به سلامت خودم توجه نمی کنم وقتی به روحیه خودم و به نیاز خودم توجه نمی کنم من چطور می توانم برای بچه خودم صحیح و سلامت باشم و بتوانم یک الگوی خوب برای او باشم یا حتی فرصت کنم وقت کنم تا خیلی چیزها را به او یاد بدهم و متأسفانه به همین شکل من دارم به آنها هم یاد می دهد که شماها هم مثل من عمل کنید چون این معنای درست فداکاری به حساب می آید این از دید مادر برای بچه هایش است.
البته این مادر هم شاید از مادر خودش یاد گرفته باشد. همینطور نسل به نسل به این شکل یاد گرفتند در صورتی که یادم می آید زنده یاد دکتر سهامی در صحبتهایشان یک استاد برجسته روانپزشک و دنیای روانشناسی تأکید داشتند روی مادر کافی بودن، یعنی به قدر کافی به خودتان هم توجه داشته باشید خودتان را هلاک نکنید البته هر چند که واقعاً فداکاریهای مادران قابل ستایش است اما اول خودشان ، سلامت خودشان در تمام ابعادش و بعد انشاالله بچه هایشان و همسرشان و خانواده، چون مادری که کسالت داشته باشد چطور می تواند به امور منزل برسد به تربیت بچه اش و مطلبی را به او یاد بدهد.
چیزی که من شنیدم ایشان گفتند که از آرامش و آسایش خودمان باید بگذریم تا آرامش و اسایش را به بیمار برسانیم. خیلی قشنگ است که یک عزیزی این طور فکر کند یعنی متعهد به کار باشد . ببینید بحث متعهد بودن به کار با فداکاری بیش از حد کاملاً متفاوت است. اینکه من یک مسئولیتی را در حرفه خودم قبول کردم شغلم را دوست دارم آنرا انتخاب کردم و عاشقانه دارم کار می کنم خیلی عالی و خوب است. چون دقیقاً من همه اینها را به آن بیمار منتقل می کنم اما از این بابت که من همه اینها را فراموش کنم تا فقط به بیمارم فکر کنم خب بعد از یک مدت همین پرستار هم از پا در می آید یعنی دیگر توان اداره کار را ندارد چون باید این جسم را برای 20-25 سال کار شبانه و همینطور رسیدگی به وضعیت بیماران آماده کند اگر به این شکل بخواهد پیش برود من فکر نمی کنم بیش از 5-6 سال کسی دوام بیاورد وقتی ما می گوئیم فداکاری یعن اینکه اگر شما شب تا صبح بیدار هستید و این بخشی از شغل شما به حساب می آید شما صبح تا شب را باید به خودتان برسید چرا؟ وقتی یک پرستار خواب کافی نداشه باشد عملاً شب تا صبح چطور می تواند با آرامش به بیمارش رسیدگی کندبه هر حال بی خوابی از موارد دیگر را هم به همراه می آورد عملاً کسلی دارد پرخاشگری، بی حوصلگی دارد وقتی شما به لحاظ تغذیه به خودت خوب نرسی یااز جسم خودت غافل شوی یا حتی فکر کنی که از صبح تا شب نیازی نداری که بخواهی به آن رسیدگی کنی، اینکه یک کلاسی داشته باشی، جایی بروی، ورزشی بکنی، شب تا صبح همه اینها می تواند روی شما اثر بگذارد و چون شب تا صبح بیدار هستید کم خوابی هم دارید وضعیت تغذیه تان هم بهم ریخته است پس شما خیلی زود ممکن است خودتات تبدیل به یک بیمار شوید هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی، خیلی خوب است اما در صورتی که ما اول به خودمان توجه داشته باشیم و بعد بتوانیم آن انرژی لازم را داشته باشیم که در شغل خودمان آنرا مورد استفاده قرار دهیم و به دیگران منقلش کنیم .
مادران با نداشتن امکانات به نسبت مادران امروز فداکارتر بودند و اینکه بچه هایشان کمتر بارشان را بر دوش پدر و مادر بگذارند. البته وقتی که من فداکاری را به معنای درستش تعریف کردم پس خارج از این تعریف یا افراط است یا تفریط، یعنی ما یا داریم در یک کاری زیاده روی می کنیم یا در آن کار کوتاهی می کنیم. آن چیزی که این عزیز می گوید که نسبت دیروز به امروز این دو معنا را دارد. بله درست است که مادران گذشته همسران گذشته فداکارتر بودند اما شاید آنها هم گاهی زیاده روی کردند و خودشان را زودتر از موعد فرسوده کردند. الان هم چون از دید ایشان این موضوع کمرنگ تر است یعنی دیگر اصلاً معنای فداکاری از بین رفته است . ما می گوئیم اینها دو حد افراط و تفریط یک موضوع است .شاید برخی از ما این تجربه را داشته باشیم که بنده خود این را تجربه کرده ام که به دلیلی بیمار شدم و بستری شده بودم جراحی کردم و واقعاً می دیدم که این عزیزان چطور از جان مایه می گذارند و مراقبت می کنند. لحظه ای چشم روی هم نمی گذاشتند و مراقب بیمارانشان بودند.
البته من می خواهم یک توصیه داشته باشم به این شهروند عزیز خیلی از زحمات آن پرستار عزیز یاد می کردند و گفتند من روی تشکر را ندارم من می خواهم این توصیه را به ایشان بکنم که واژه قدر دانی هم در معنای درستش یعنی اینکه ما بتوانیم تشکر کنیم از دیگران بابت زحماتی که می کشند و اگر ایشان این کار را شخصاً انجام بدهند یعنی شخصاً از خود آن خانم پرستار تشکر کنند آن معنای قدر دانی را به شکل درستش اجراکرده اند و فکر می کنم این قشنگ ترین حالت ممکن باشد برای اینکه ما به دیگران داریم به یک نوعی با زبان غیر مستقیم می گوئیم که ما متوجه این زحمات شما هستیم و قدر دان این زحمت هستیم و این انگیزه را به آنها می دهیم که برای دفعات بعد هم بتوانند برای بیماران دیگر هم در چنین فضایی آن کمکی که لازم است را ارائه کنند.
در حقیقت به نوعی تشویق می شوند . البته همانطور که اشاره فرمودید قدر دانی فقط در قلب نماند و به زیان بیاوریم.
درست است که آن پرستار عزیز بدون هیچ منتی و بدون هیچ چشم داشتی این کار را انجام دادن و شاید بخاطر اینکه کارشان را خیلی دوست دارند عاشقانه دارند به دیگران خدمت می رسانند ولی خیلی قشنگ است که ما هم این تشکر را زبانی و شخصی و مستقیم به ایشان داشته باشیم.
سوال: آخرین توصیه برای اینکه ما چقدر فداکاری کنیم خوب است؟
یکبار دیگر می گویم تا جایی فداکاری داشته باشیم که به خودمان لطمه و آسیب نرسانیم و به دیگران هم آسیب نرسانیم و سعی نکنیم که با این فداکاری آنها را از بین ببریم چون نداشتن اعتماد به نفس و داشتن یک روحیه ضعیف یا یک روحیه خسته عملاً می تواند با از بین رفتن مساوی باشد.