کارشناس: دکتر مریم فرضی روانشناس و مشاور خانواده
در صورت پخش نشدن مصاحبه اینجا کلیک کنید
اینجا برای زندگی ۵ دی 1391
موضوع: از معیارهای فرد سالم (داشتن کنترل هیجان)
در حالت طبیعی و عادی ما می گوییم هیجانها کارکردهایی برای ما دارند یعنی در واقع ابزارهایی هستند که می توانند به ما کمک کنند که با محیطمان انطباق و سازگاری پیدا کنیم یعنی کارکردهای اجتماعی برای ما دارند ما خیلی اوقات آن چیزی که در ذهنمان است را از طریق حالتهای هیجانیمان به دیگران منتقل می کنیم کارکردهای بقایی برای ما دارند پس عملاً در زندگی برای ما لازم هستند که به نوعی باید از آنها بجا و در زمان و مکان مناسب استفاده کنیم اما ما داریم از کنترل هیجانها و احساسات صحبت می کنیم یعنی اینکه جایی ممکن است که این هیجان بیشتراز آن چیزی که هست خودش را نشان می دهد یعنی حالت افراطی مسئله است و من به نوعی باید روی آن مدیریت داشته باشم . کنترل هیجان و احساس یکی از مهارتهای زندگی است یعنی یکی از آیتمهای مهارتهای زندگی است و برای موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی ما ضرورت دارد اصولاً ما کنترل احساسات و هیجانات را تحت عنوان خویشتن داری از آن یاد می کنیم و می گوییم خویشتن داری آن گروه از رفتارهایی است یا آن دسته از رفتارهایی است که تحت قدرت و کنترل ما است و به ما این واقعیت را نشان می دهد که تنها چیزی را که در زندگی می توانیم تغییر دهیم و آنرا کنترل کنیم خودمان هستیم نه دیگران. عملاً زمانی که ما می توانیم روی هیجاناتماه کنترل داشته باشیم احساس استتقلال داریم احساس شایستگی داریم، احساس ارزشمند بودن داریم و این باعث می شود که ما بتوانیم مشکلات را خیلی خوب شناسایی کنیم و برای آنها راهکارهای مناسب انتخاب کنیم چطور که الان هم مطرح شد که خیلی از مردم وقتی با شرایط ناگوار یا مسائلی روبرو می شوند که پیش بینی نشده است کنترلی روی هیجانات خودشان ندارند و همین باعث می شود که یک سری رفتارهایی ازشان در آن لحظه سر بزند که بعد از اینکه همه چیز آرام می شود حتی خودشان هم باورشان نشود که این رفتارها ازشان سر زده است مضافاً اینکه دچار اختلال شناختی هم می شوند یعنی سازماندهی فکرشان هم به هم می ریزد و نمی توانند از اطلاعاتی که دارند خیلی درست و بجا استفاده کنند پس اصولاً کنترل هیجان و احساس می تواند به ما این کمک را داشته باشد حالا از این بابت که ما به چه شکلی می توانیم این را تقویتش کنیم ؟ می خواهم بگویم که باید تا حدی که نشان دهنده شادی من است و عملاً دارد به دیگران می گوید که این من بودم که توانستم موفقیت در آن لحظه را بدست بیاورم چون ببینید اصولاً هیجانها مؤلفه هایی هم برای خودشان دارند. حالا علاوه بر اینکه در چهره ما خودش را نشان می دهد افکاری هم با آنها همراه می شود و بعد واکنشهای جسمی متناسب با آن را هم داریم واکنشهای جسمی متناسب باید به اندازه باشد اینکه اصلاً نباشد یا بیش از اندازه باشد مشکل دار است و گاهی اوقات ما با مسائلی مواجه می شویم که اصلاً احساساتمان را نمی شناسیم یعنی در موقعیتهای مختلف قرار می گیریم به لحاظ اینکه احساسمان را در آن لحظه نمی شناسیم نمی توانیم مدیریتش کنیم نمی توانیم کنترلش کنیم. پس زمانی که می خواهیم خویشتن داریمان را تقویت کنیم خیلی خوب است که بدانیم که بایستی این احساسهای مختلفی که به سراغمان می آید را شناسایی بکنیم تا منطبق با آن بدانیم چه واکنشی را باید نشان بدهیم.
یکی از شنوندگان پرسیدند که آیا هیجان در وجود انسان می تواند ارثی باشد؟ در حقیقت من بیشتر احساس می کنم منظورشان تحت تأثیر هیجانات بودن و رفتار کردن است .ما شش هیجان اصلی داریم که عملاً این هیجانها ذاتی هستند و در تمام نقاط کره زمین و مردم تمام کره زمین این هیجانات را دارا هستند البته ما هیجانهایی را هم داریم که اکتسابی هستند مثلاً شادی یک هیجان اصلی ماست که با خندیدن خودش را نشان می دهد اما لبخندهایی هم داریم. انواع لبخندهایی که می تواند اکتسابی باشد یا در واقع هیجان غم به صورت گریه خودش را نشان می دهد اما ما می توانیم یک گریه تصنعی هم داشته باشیم آن هیجانی است که در واقع اکتسابی است یعنی یاد گرفتیم برای اینکه منفعت خودمان را در آن لحظه می بینیم آن هیجان را از خودمان بروز بدهیم اما آن هیجانهایی که گفتم آن شش هیجان اصلی شادی ، خشم ، تعجب، اندوه ، ترس و نفرت ذاتی هستند.برای خویشتن دار بودن متأسفانه یک سری تصورات ذهنی غلط وجود دارد چون این تصورات غلط در ذهن ما پرورانده شده مانع برای کنترل احساسات و هیجاناتمان می شود و به همین خاطر شاید ماهیچوقت احساسات خودمان را نشناسیم اینکه آیا احساس اضطراب داریم؟ احساس ملامت داریم ؟ احساس افسردگی داریم؟ احساس گناه داریم احساس عصبانیت داریم احساس تنهایی داریم احساس ترس داریم احساس آسایش داریم احساس شادمانی داریم کدام یکی از این احساسات هست به تصورات ذهنی غلط ما بر می گردد که بعنوان یک مانع عمل می کند مثل اینکه در هر حال کنترل هیجان امکان پذیر نیست و اگر من بخواهم این کار را بکنم با شکست مواجه می شوم چون این تصور غلط را دارم پس هیچوقت به دنبال شناسایی احساساتم نیستم. دوم اینکه من که دارم از این کار لذت می برم چرا باید متوقفش کنم؟ اینکه دیگران باید رفتار من را همان طوری که هست تحمل کنند پس باز هم من ضرورتی نمی بینم برای اینکه بخواهم اصلاً تعیین کنم در چه موقعیتهایی باید خویشتن داری را پیشه کنم و اینکه باید آیا اصلاً احساساتم را بشناسم؟یا خیر؟
راهکارها خیل خوب است که گفته شود چون امشب در برنامه دوستان عزیز از طریق پیامک هم خواستار این شدند. بی توجهی، بی قراری، معذب بودن، بی انگیزه بودن، نیاز به تازگی و طراوت و یا تغییر و در شور و هیجان هستم؟ در این صورت من دچار احساس ملامت هستم اگر این آیتم ها به سراغ من آمد . دوم احساس عصبانیت مثل اینکه تنفر، خشم، کینه توزی و حسادت دارم احساس گناه، شرمندگی ، درماندگی، پشیمانی، اگر من این احساسات را دارم یعنی حس گناه دارد در من تقویت می شود احساس افسردگی، گریه ، دلمردگی، احساس اضطراب، بی قراری، تنش، نگرانی، احساس تنهایی، این احساس که دیگران نسبت به من بی توجه هستند احساس ترس احساس آسایش وشادامانی یعنی در واقع من یک جا بند نمی شوم. اگر من این احساساتم را شناختم مرحله سوم این است که حالا افکار و عقاید مخرب را بیایم و بشناسم و مرحله چهارم بدنبال افکار سالم بگردم. مرحله پنجم آن دسته از رفتارهایی که می تواند به خویشتن دار بودن من کمک کند مثل مدیریت زمان، مثل تلقین کردن، مثل استفاده از رژیمهای غذایی خوب، مثل گسترش حمایتهای از دور و اطراف و این که من بتوانم احساسات خودم را با فردی که به او اطمینان دارم مطرح کنم و در مرحله بعد من باید بتوانم برای مشکلاتم برنامه ریزی مناسب داشته باشم و یک اولویت بندی و درنهایت به نتیجه لازم می رسم.بستگی دارد که این هیجان را به شکلی نشان می دهند.. ببینید اینکه خوشحال هستند و هیجان دارند طبیعی است ولی در واقع اگر به مرحله ای برسد که خدایی ناکرده احساس کنند که مثلاً دارد روی سیستم قلبی و عروقیشان تأثیر می گذارد و دارد برایشان مشکل آفرین می شود یا به نوعی ممکن است یک سری رفتارهایی ازشان سربزند که خیلی رفتارهای مناسب نباشد در آن صورت باید کنترلش کنند ولی اگر خوشحال می شوند، می خندند و سرزنده هستند و ممکن است که همان شب یک رفتار خیلی خوب هم با همسرشان داشته باشند به تقاضاهای همسرشان هم جواب بدهند من فکر نمی کنم خیلی مشکل ساز باشد اگر در این حد باشد. اگر با حالات هیجانی مثل غم، خشم و اضطراب درست برخورد نشود این هیجانات می تواند تأثیر منفی بر سلامت جسمانی و روانی بگذارد و پیامدهای منفی را بدنبال داشته باشد پس توانایی مقابله با هیجانها ما را قادر می کند تا هیجانها را در خودمان و دیگران تشخیص دهیم.
این برنامه از شنبه ، یکشنبه ، سه شنبه و چهارشنبه از ساعت ۱۹:45به مدت 35دقیقه از رادیو سلامت موج اف ام ردیف ۱۰۲ مگا هرتز برگزار می شود.