شما در برخورد با مسایل زندگی تا به حال چند بار این جمله را تکرار کردهاید که: «خوب! خودم که از اول این موضوع را میدانستم...». اجازه دهید کمی واضحتر بگویم. به نظر شما آیا صرفا دانستن یک موضوع، عمل را توجیه میکند؟ برخی افراد وقتی درباره موضوعی مطالعه دارند گمان میکنند دیگر لازم نیست در آن مورد کاری بکنند. درست است که کسب دانش و اطلاعات میتواند مفید باشد، اما در عمل هم باید بتوانیم آن را پیاده کنیم . زوجی را در نظر بگیرید که کتابهای متعددی در زمینه مذاکره اصولی با همسر و انتقاد موثر مطالعه کردهاند، اما وقتی بین آنها بحثی درمیگیرد باز به همان شیوههای قدیمی با هم روبهرو میشوند و یکدیگر را سرزنش و تحقیر میکنند! آیا اینجا دانش آنها درباره مهارت مذاکره به کمکشان آمده است؟
پند ها و گنج ها برنامه ای از رادیو اقتصاد (92.6.19)
روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند: فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟استاد اندکی تامل کرد و گفت:فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است! آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون با هم به بحث و جدل پرداختند.اولی گفت:من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود. دومی کمی فکر کرد و گفت:اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بار معنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند. استاد منظور دیگری داشت.آن دو تصمیم گرفتن نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند. استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت:وقتی یک انسان دچار مشکل می شود. باید ابتدا خود را به نقطه صفر برساند. نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید.بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند برپا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل زند.بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او ، فاصله بین زانوی او و زمینی است که برآن ایستاده است!