سحر-جولایی :: Maryam Farzi

دکتر مریم فرضی " روانشناس بالینی "

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سحر-جولایی» ثبت شده است

نقاب را از چهره ات بردار ....

دکتر مریم فرضی

یه وقت برای زندگی برنامه ای از رادیو سلامت (92.9.17)

کارشناس برنامه دکتر مریم فرضی روانشناس و مدرس دانشگاه

او آفتاب پرست نیست، اما همه آفتاب پرست ها مقابلش کم می آورند. او امروز یک رنگ است و فردا یک رنگ دیگر چون این رفتار رنگین کمانی به ذائقه اش خوش تر است. آدم های رنگارنگ، قلبشان با زبانشان یکی نیست؛ آنها حرف هایی می زنند که به آن اعتقادی ندارند و کارهایی می کنند که نیتی صادقانه پشت شان نیست. آنها ظاهرسازی می کنند و نقابی دوست داشتنی به چهره می زنند چون می خواهند هم محبوب مردم باشند و هم به ریاکاری شان ادامه دهند. او همه را با زبان خوش برای خودش نگه می داشت چون آدم ها از نگاه او حکم مهره های شطرنجی را دارند که باید با حرکاتی هماهنگ، به پیروزی نقشه های او کمک کنند. او دروغ می گفت، تقلب می کرد، فریب می داد، دست می انداخت، اغراق می کرد، تملق می گفت، پنهان و مرموز پیش می رفت و حقه بازی می کرد، اما نمی دانست که برای همیشه ماه پشت ابر نمی ماند و روزی که دستش برای آدم های فریب خورده رو شود، خودش بازنده اصلی می شود. او کنار هر کسی که می نشست به رنگ او در می آمد و ادبیات مورد علاقه او را به کار می برد. او وقتی نقاب خوب بودن را به چهره می زد با دقت به حرف های اطرافیانش گوش می داد و آنقدر ماهرانه تک تک جملات را تایید می کرد که گوینده گمانش به همدل بودن او با خودش می رفت؛ ولی در دل و اعماق ذهن او جریان دیگری در حال وقوع بود.ریاکارِ این جمع می خواست با همه آدم ها طرح دوستی بریزد تا وقتی اعتماد همه را جلب کرد، خواسته های خودش را تامین کند. او از رو شدن دستش واهمه نداشت، او یاد گرفته بود که مثل گربه ای که از بلندی می افتد و چهار دست و پا روی زمین می ایستد در هر شرایطی خودش را از خطر لو رفتن حفظ کند و دوباره همان جو آرام خیالی را بسازد. او همه این کارها را با مهارت انجام می داد، اما نمی دانست که بیش از دیگران، به خودش دروغ می گوید و این خودش است که فریب می خورد.ریاکارها دنیای پیچیده ای دارند؛ حتی روان شناسان هم برای توصیف آنها باید وقت زیادی صرف کنند. در پرونده ریاکاری، کسی هست که رفتار ظاهری اش دل اطرافیان را می برد در حالی که خودش خوب می داند رفتارش نه جایی برای دل بردن دارد و نه جایی برای اعتماد کردن، اما او دست از تظاهر و ظاهرسازی برنمی دارد و درست مثل شیری سیر که با شکارش بازی می کند آدم های اطرافش را سرگرم می کند و راضی نگه می دارد تا در این فضای آرام خیالی، به اهدافش برسد.چشمان خود را ببندید و روزی را تصور کنید که هر آنچه در مورد اطرافیانتان به دیگران گفته‌اید به گوش‌شان برسد، یا هر آنچه که در مورد آنها از ذهنتان گذشته، برایشان برملا شود، روزی که پرده‌ها برافتد و  رنگ رخسار و سرِّ درون  همه آدم‌ها یکی شود...حق دارید که وحشت‌زده چشمانتان را باز کنید و از مرور چنین کابوسی صرف نظر کنید! باید وحشتناک باشد، حتی تصورش هم رعشه بر اندام آدمی می‌اندازد، بعید است در هیچ کجای دنیا این همه تفاوت میان رفتار ظاهری آدم‌ها و منویات درونی‌شان، وجود داشته باشد.کافی است کمی به اتفاقاتی که هر روز با آنها دست به گریبانیم، فکر کنیم، هر کداممان به فراخور موقعیتی که داریم، بی‌تردید موارد متعددی از حوادثی را که حاکی از دورویی و ظاهرسازی اطرافیانمان بوده را به یاد می‌آوریم. فراتر از آن اگر فقط کمی با خودمان صادق باشیم، قطعاً موارد متعددی را که خودمان رفتاری دوگانه از خود بروز داده‌ایم را هم به یاد خواهیم آورد.در چنین جامعه‌ای «اعتماد» روزبه‌روز نحیف‌تر شده و «بدبینی» به سکه رایج مُلک تبدیل می‌شود. «صداقت» همچون گوهری نایاب می‌شود، «دروغ» همه سطوح زندگی آدم‌ها را در می‌نوردد و «خیانت» بنیان بسیاری از روابط را برباد می‌دهد. همیشه چیزی برای پنهان کردن وجود دارد، حتی در صمیمانه‌ترین روابط. صراحت حلقه مفقوده روابط انسانی است و خاله‌زنک‌بازی، دوبه‌هم‌زنی و این دست رفتارهای تهوع‌آور بخش مهمی از مناسبات میان آدم‌ها را تشکیل می‌دهد.افسردگی و پرخاشگری، از دیگر پیامد‌های مهم دورویی است، جایی که تزویر در آن رخنه کند، بازار «دور خوردن» و «بازی خوردن» رونق پیدا می‌کند و به همین اعتبار عصبیت و افسردگی همه‌گیر شده و جامعه چهره‌ای خشن و ناپایدار پیدا می‌کند. چه کسی متهم است؟روباه خطرناک تر است یا گرگ؟ از گرگی که مستقیم به چشم هایمان نگاه می کند و بی درنگ حمله می کند و می درد باید بترسیم یا روباهی که لبخند می زند و با ظاهری دلفریب، گولمان می زند؟ کنار آمدن با گرگ راحت تر است چون همه می دانند که او قصدش دریدن و خوردن است، اما این روباه است که تکلیف هیچ کس با او مشخص نیست. آدم های ریاکار مثل روباه می مانند که همه را گول می زنند تا چهره ای موجه پیدا کنند.

کلید یا شاه کلید مشکلات

دکتر مریم فرضی

یه وقت برای زندگی برنامه ای از رادیو سلامت (92.9.16)

کارشناس برنامه دکتر مریم فرضی مشاور ارشد خانواده

واقعیت زندگی را چیزهایی تشکیل می‌دهد که کانون توجه ما قرار دارد. ما به همان چیزی می‌رسیم که به آن تمرکز می‌کنیم. پس از هر اقدام به ظاهر مشکل، این سوال سهل را از خود بپرس: « پس از این موفقیت چه موفقیت‌های دیگری در انتظار من است؟چرا بعضی از افراد با اندک تلاشی به کامیابی، قدرت، ثروت و مـــوفقیت دست می‌یابند درحالی‌که عده‌ای دیگر در رسیدن به آرزوهای خود با مشکلات و موانع بسیاری دست‌به‌گریبان هستند؟ چرا بعضی با سعی و تلاش به اهداف خود دست می‌یابند، اما برخی دیگر با شکست روبه‌رو می‌شوند؟ علت این امر چیست؟ آیا باید دلیل آن را مربوط به وضعیت جسمی افراد دانست؟ اگر این‌چنین بود، پس آن‌هایی که از فیزیک و اندام مناسبی برخوردار هستند، می‌بایست موفـق‌ترین انسان‌های روی زمین باشند. در حقیقت این‌چنین نیست زیرا علت این امر در جای دیگری نهفته است . اگر می‌خواهید واقعیت زندگیتان را تغییر دهید، کانون توجه خود را تغییر دهید و اگر می‌خواهید کانون توجه خود را تغییر دهید، پرسش‌هایی را که معمولا از خود می‌کنید، تغییر دهید. شاه‌کلید موفقیتی که به دنبالش هستید همین است.اگر پرسش‌هایی را که پیوسته از خود می‌کنید تغییر دهید، می‌توانید شیوه احساس و تفکر، روند تصمیم‌گیری‌ها و شخصیت خود را تغییر دهید.

عینکت را عوض کن !

دکتر مریم فرضی

یه وقت برای زندگی برنامه ای از رادیو سلامت (92.9.2)

کارشناس برنامه دکتر مریم فرضی مشاور ارشد خانواده

برای تغییر رنگ دادن دنیا لازم نیست دنیا را عوض کنی فقط رنگ عینکت را تغییر بده!

قانونی در علم روانشناسی وجود دارد که اگر شما از آنچه که دوست دارید باشید ، تصویری در ذهنتان مجسم کنید و آن تصویر را مدتی در ذهن نگه دارید ، به زودی دقیقا" چیزی خواهید شد که فکرش را میکنید . ما بدون هیچگونه ترسی متولد میشویم به غیر از ترس از صدا های نا هنجار . اما کودک در دوران رشد سایر ترسها را می آموزد . دو ترس عمده ای که ما آنرا بوجود آورده ایم ترس از شکست یا ضرر و انتقاد یا طرد شدن است . ترس از شکست دلیل اصلی شکست در زندگی بزرگسالان است . در نتیجه انتقاد غیر سازنده در دوران کودکی ، در بزرگسالی خودمان را عقب میکشیم . ارزش زیادی برای خود قائل نیستیم ، حتی قبل از آنکه در انجام کاری یکبار تلاش کنیم دست از آن میکشیم .دومین ترس عمده که مانع پیشرفت ما میشود و به اعتماد به نفس ما صدمه میزند ترس از طرد شدن و به عبارتی انتقاد است . این حس در دوران اولیه کودکی شکل میگیرد ، در نتیجه بیان مخالفت والدینمان هنگامی که چیزی را انجام میدهیم که آنها دوست ندارند . هنگامی که آنها را میرنجانیم ، عصبانی میشوند و از محبت و حمایتی که در کودکی نیازمند آن هستیم امتناع میورزند .ترس از بی محبتی  قرار گرفتن و تنهایی برای کودکی که به تازگی دریافته است باید رفتارش با آنچه که مورد پسند والدینش است مطاقبت داشته باشد ، دلخراش و تکان دهنده است .  شروع به این فکر میکند که " مجبورم ! مجبورم ! " و به این نتیجه میرسد که من مجبورم تا همان کاری را که پدرم و مادرم میخواهند انجام دهم ، یا آنها مرا دوست نخواهند داشت ، و من همیشه تنها خواهم بود ! از صمیم قلب به خدا اعتماد کن. و به اشراق خودت اتکا مکن. به هر راهی می روی او را در نظر آور ، تا او راه را برایت راست کند . اگر از موهبت غیب گویی برخوردار باشم و بر همه رازها و دانش ها واقف باشم ، و اگر چنان ایمانی داشته باشم که بتوانم کوه ها را بجنبانم، اما عشق نداشته باشم ... هیچ نیستم تا تغییر نکنید و مانند یک بچه نشوید، به ملکوت خداوند داخل نخواهید شد. عشق صبور است، عشق مهربان است، عشق حسود یا لاف زن، یا متکبر یا خشن نیست. بر راه خود اصرار نمی ورزد، کج خلق و زود رنج نیست، از اعمال پست و شیطنت آمیز شاد نمی شود، بلکه از حقیقت شاد می شود. همه چیز را تحمل می کند، همه چیز را باور می کند، به همه چیز امیدوار است، همه چیز را تحسین می کند. عشق هرگز پایان نمی پذیرد به دست اوردن همه جهان چه سودی خواهد داشت اگر عشق نداشته باشید ، محکوم نکنید، تا محکوم نشوید. ببخشید، تا بخشوده شوید. بدهید تا به شما بدهند. با همان پیمانه که می بخشید، به شما خواهند بخشید.هر چه می کنید با عشق بکنید . میوه روح، عشق، شادی، صلح، صبر، مهربانی، خیرخواهی، و خویشتنداری است و هیچ قانونی آن را نقض نمی کند . در دادن، شادی بیشتری نهفته است، تا در گرفتن ، درباره هیچ چیز نگران نباش، اما هر درخواستی داری، آن را با دعا و تضرع و شکرگزاری به گوش خدا برسان هر چه حقیقت دارد، هر چه افتخار آفرین است، هر چه حق است، هر چه پاک است، هر چه دوست داشتنی است، هر چه با شکوه است، اگر فضیلتی هست اگر چیزی در خور ستایش هست، به آنها فکر کنید . ملکوت خداوند در درون شماست هیچ کس خدا را ندیده است، اما اگر ما یکدیگر را دوست بداریم، او در ما ساکن خواهد شد و عشق او در ما به کمال خواهد رسید

مریم فرضی - دکتر مریم فرضی - استاد فرضی - استاد مریم فرضی - خانم فرضی - خانم مریم فرضی - مریم فرضی روان شناس - مریم فرضی استاد دانشگاه - دکتر مریم فرضی روان شناس -مریم فرضی مدرس دانشگاه - دکتر مریم فرضی مشاور خانواده

مطب مریم فرضی - مطب دکتر مریم فرضی - روان شناس بالینی مریم فرضی - روا نشناس دکتر مریم فرضی -  دکتر مریم فرضی مدرس مجتمع فنی تهران -  مریم فرضی پیام نور - دانشگاه پیام نور مریم فرضی - مجتمع فنی تهران مریم فرضی - دکتر مریم کارشناس صدا و سیما