دکتر فرضی مشاور ارشد خانواده
شاگردی تصمیم گرفت تمام حرکات و سکنات استادش را زیر نظر بگیرد .فکر می کرد اگر کارهای او را بکند، فرزانگی او را هم به دست خواهد آورد .
شاگردی تصمیم گرفت تمام حرکات و سکنات استادش را زیر نظر بگیرد .فکر می کرد اگر کارهای او را بکند، فرزانگی او را هم به دست خواهد آورد .
روزی پدربزرگ برای نوهاش از جنگی صحبت کرد که درون هر انسانی وجود دارد. او گفت پسرم این جنگ درون همه ما و بین دو گرگ در حال وقوع است. یکی از گرگها شر است. او عصبانی، حسود، محزون، متأسف،طماع، متکبر، خودشیفته، گناهکار، کینهای، پست، دروغگو، برتری طلب و تنها خواستار خود است. دیگری خیر است. او سرخوش، آرام، صلحجو، عاشق، امیدوار، فروتن، مهربان، خیرخواه، سخاوتمند، یکدل، صادق، دلسوز و باایمان است.پسر مدتی به این مسئله فکر کرد و پرسید کدام گرگ برنده میشود؟ پدربزرگ جواب داد:” گرگی که تو غذا میدهی و میپرورانی… “